**قضاوتهای پیشین: زندگی نامرئی**
گاهی اوقات، سنگینترین بارهایی که با خود حمل میکنیم، قضاوتهایی است که دیگران در سکوت درباره ما میکنند – آن نگاههای گذرا، آن پچپچهای نیمهگوششده، آن سکوتی که ناگهان فضای اتاق را پر میکند. این قضاوتهای نامرئی، مانند سایهای نامحسوس، گاهی سالها همراه ما میمانند و بیآنکه به زبان بیایند، بر رفتارها، انتخابها و حتی باورهایمان تأثیر میگذارند.
ما در دنیایی زندگی میکنیم که دائماً تحت نظر هستیم، حتی وقتی کسی مستقیماً چیزی نمیگوید. ترس از داوری دیگران میتواند ما را از ریسککردن بازدارد، صدایمان را خاموش کند، یا باعث شود بیش از حد به ظاهر خود فکر کنیم. اما آیا این قضاوتهای خیالی واقعی هستند؟ یا بیشتر آنها زاده ترسهای درونی خودمانند؟
شاید راه رهایی این باشد که بپذیریم نمیتوانیم ذهن دیگران را بخوانیم، و حتی اگر بتوانیم، نظر آنها لزوماً تعریفکننده ما نیست. زندگی کردن زیر بار تصورات دیگران، مانند راهرفتن با قامتی خمیده است – آزادی زمانی آغاز میشود که بتوانیم راست بایستیم و بگوییم: **”من را آنگونه که هستی ببین، نه آنگونه که فکر میکنی باید باشم.”**