خوانش ملکا

دعوای روباه ها

**داستان دعوای روباه‌ها**

روزی در میان روستایی، دو روباه در وسط میدان شروع به دعوا کردند. مردم با کنجکاوی دور آن‌ها جمع شدند و با هیجان به تماشای این صحنه پرداختند. هرکس نظری می‌داد—یکی می‌گفت که روباه‌ها بر سر غذا می‌جنگند، دیگری فکر می‌کرد که شاید قلمروشان را حفظ می‌کنند.

اما در میان جمع، جغدی دانا بر بالای درخت نشسته بود و با لبخند به این صحنه نگاه می‌کرد. یکی از مردم از او پرسید: «چرا می‌خندی؟ مگر این دعوا عجیب نیست؟»

جغد با آرامش پاسخ داد: «این دعوا ساختگی است! روباه‌ها شما را سرگرم کرده‌اند تا بقیه‌ی روباه‌ها بتوانند به راحتی مرغ و خروس‌های شما را بدزدند.»

مردم که غرق تماشای دعوا بودند، ناگهان متوجه شدند که بسیاری از مرغ‌هایشان ناپدید شده‌اند. فریاد اعتراض بلند شد، اما دیگر دیر شده بود—روباه‌ها نقشه‌ی خود را اجرا کرده بودند.

این داستان نشان می‌دهد که **گاهی آنچه در برابر چشمان ما رخ می‌دهد، تنها یک نمایش است تا حواس ما را از حقیقت منحرف کند**. همیشه باید با دقت به اتفاقات اطرافمان نگاه کنیم و فریب ظاهر را نخوریم. 🦊✨

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا

برای دریافت مشاوره اطلاعات خودتان را ثبت نمایید.