**”فقط خودش” – راز آنچه بیهمتاست**
گاهی در زندگی با چیزهایی روبهرو میشویم که توضیحی برایشان نداریم جز اینکه: **”فقط خودش است”**.
آن آدم خاص،
آن لحظهٔ بیتکرار،
آن حسِ غیرقابل توصیف…
چرا بعضی چیزها جایگزین ندارند؟ شاید چون:
– **ترکیبی منحصربهفرد** از ویژگیهستند که در هیچ جای دیگر تکرار نمیشود
– **بار عاطفی** خاصی دارند که فقط در همان موقعیت معنا پیدا میکند
– **حس تعلق** ایجاد میکنند؛ انگار از اول مالِ ما بودهاند
این “فقط خودش”ها:
✔ در دنیای منطق نمیگنجند
✔ با مقایسه از بین میروند
✔ هرچه بیشتر دنبالشان کنی، گمتر میشوند
شاید زیباییِ زندگی در همین چیزهای غیرقابل جایگزین است:
یک فنجان چای که فقط در خانهٔ مادرم همان طعم را دارد،
آهنگی که فقط در یک شب بارانی آن حس را میدهد،
یا کسی که با تمام معایبش، “فقط خودش” است…
**حقیقت اینجاست:**
بعضی چیزها را باید بدون تحلیل پذیرفت،
چون جادویشان در همین است که:
“توضیحی ندارند،
فقط هستند…
و همین کافیست.”